به نقل از تاورتا: نمی خواهم از این بنویسم که محل جمعه بازار مناسب نیست.نمی خواهم این دفعه از بار ترافیکی اش بنویسم.از این که اگر کاری داشته باشی و محل گذرت خیابانی باشد که محل پهن کردن بساط افراد مختلف است چه گرفتاری هایی خواهی کشید..این ها را بارها گفته ایم و اگر گوشی برای شنیدن بود قطعا صدایمان را می شنید.
این بار از زاویه ای دیگر و به گونه ای متفاوت به جمعه بازار نگاه می کنیم. بعد از شور و هیاهوی جمعه بازار و یورش افراد به سمت آن به دلیل انصافی که حلقه ی گم شده ی مغازه داران جمی (بالاخص میوه فروشان) است و هنگامی که شهر از صدای داد و بیداد و بوق خالی شد ، اگر گذرت به سمت خیابان منتهی به بازارچه بیفتد با صحنه هایی مواجه خواهی شد که بی مروتی فروشندگان را نشان می دهد.
در آن سکوت تنها صدایی که به گوش می رسد ، صدای جاروی رفتگری است که انگار دارد سهمیه اش را از جمعه بازار می گیرد.تک و تنها.انبوهی از زباله و پسماندهایی که کاسبان برایش باقی گذاشته بودند.اگر رسم جوانمردی بود تنها با این کار که هر فروشنده محل فروش خود را تمیز کند این بنده خدا این قدر به زحمت نمی افتاد.
چند دقیقه ای پیشش نشستم.می گفت :«چندین بار به سرکارگر گفته ام که حداقل جمعه شب ها را با یک رفتگر دیگر به صورت دو نفری این خیابان را جارو کنیم ولی کسی موافقت نکرد.حتی با فروشندگان هم صحبت کرده ایم که بعد از فروش ، آشغال ها را جمع آوری کنند که در پاسخ گفته اند که شهرداری هزینه ای را از ما می گیرد و ما دیگر مسوولیتی در قبال تمیز کردن خیابان نداریم.گذشته از آن ماشین جمع آوری زباله هم می آید و رد می شود.مانده ام این همه آشغال را کجا بریزم».
صدایش به جایی نمی رسید.دوباره باید می رفت و به قول خودش تا ساعت چهار بامداد خیابان را تمیز می کرد و دستی روی صورت آن می کشید.جایی را تمیز می کرد که اگر مسوولین بیشتر به فکر بودند زحمت او هم کمتر می شد.ای کاش حد اقل برای این افراد مزایای دیگری هم در بر داشت.مثلا قسمتی از همین هزینه هایی که جمعه بازاریان پرداخت می کنند به رفتگری داده شود که تا فردای آن روز مشغول نظافت آن جاست.
و در آخر کاسبان عزیز !
به خاطر کاری که شما می توانید در حد چند دقیقه انجام دهید و محل فروشتان را دستی بکشید ، رفتگری از دیدن خانواده اش محروم می شود.کمی به فکر باشیم.
